اگزیستانسیالیسم

نوشته های پراکنده

اگزیستانسیالیسم

نوشته های پراکنده

درباره نمایشنامه

درباره نمایشنامه:

 شیطان وخدا (Le Diable et le Bon Dieu) نخستین بار در سال 1951 در پاریس به صحنه در آمد.

 نقشهای اصلی آن را پیر براسور( گوتز) و ژانویلار( هاینریش) و هانری ناسیه (ناستی) و ماریا

 کازارس(هیلدا) بر عهده داشتند. حادثه در قرن شانزدهم در آلمان روی میدهد: قرن جنگهای مذهبی در

 سرزمین بلوای همیشگی وحکومت خانخانی. لوتر, مصلح دین, چند سالی هست که آئین نو را عرضه

 کرده و در سراسر اروپا غوغا در افکنده است: پروتستان و کاتولیک همدیگر را میدرند و کفاره آن

 را دهقان با نان و جان خود میدهد. قیام روستائیان و جنبش نودینان آلمان را به خاک و خون میکشد.

 

اما این کتاب که به نظر پاره ای منتقدان بهترین کار سارتر و چکیده مهمترین افکار اوست مسائل اساسی

 زمان ما را مطرح میکند: آیا بشر مسئولیتی دارد؟ آیا خوبی ممکن است؟ آیا می توان مسئولیت را پذیرفت

 اما دستها را نیالود؟...از این رو به گفته خود سارتراین نمایشنامه مکمل دستهای آلوده استهر چند حوادث

 آن چهار صد سال پیشتر روی میدهد.

 

فیلسوفان اگزیستانسیالیست در این معنی متفقند که انسان, بخصوص,حیوانی است که طرح می افکند و

 برای تحقق آن به سوی آینده جهش میکند. شاید جالبترین نکته فلسفی آثار سارتر و وجه تمایز او از

 دیگر فیلسوفان اگزیستانسیالیست در این باشد که انسان جز همین طرح نیست, با این تفاوت که این

 طرح گرچه نخست در ذهن ریخته می شود اما تا به مرحله عمل نرسد همان هیچ است...و انسان با

 دست زدن به عمل در ماجرایی شگفت درگیر میشود که به زندگی و سرنوشتش ابعاد تازه می بخشد.

 از همین روست که سارتر قهرمانهای خود را اغلب در لحظه انتخاب قرار می دهد, لحظه ای که بدنبال

 آن باید دست به عمل زد و انتخاب همیشه با اضطراب توام است. این نمایشنامه شرح کوششهای مردی

 است که طرح زندگیش را در مطلق می ریزد-مطلق بدی(شیطان) و مطلق خوبی(خدا)- و شکست

می خوردد, زیرا دست عمل از مطلق کوتاه است.سارتر خود می گوید:<<این نمایشنامه سراسر شرح

 روابط انسان است با خدا یا به عبارت دیگر , روابط انسان با مطلق>> و مراد نویسنده از شیطان و خدا

 همین مطلق دو گانه است(*)

 

امروز دیگر مسلم است که ژان پل سارتر یکی از بزرگترین فیلسوفان و ادیبان و محققان زمان ما که فلسفه

 را شجاعانه با عمل در آمیخته و همواره در حساسترین مسائل سیاسی و فکری این عصر درگیر بوده است.

 یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان  معاصر نیز هست. مخالفان او خواسته اند وانمود کنند که اولا کارهای

 نمایش او بیش از آنکه برای بازی در صحنه باشد برای خواندن است و ثانیا اندیشه های فلسفی او پس از

 دگرگونی های عمیقی که در سالهای اخیر در جها فلسفه و سیاست پدید آمده تاثیر مستقیم خود را از دست

 داده است و باید آنها را متعلق به گذشته دانست. با این حال حوادث مه 1968 فرانسه خلاف این ادعا را

ثابت کرد: سارتر که بارها چون ققنوسی از خاکستر خود به پا خواسته بود نشان داد که اندیشه اش همیشه

جوان است و نه تنها برای کشورش که برای تمام جهانیان پیوسته سخن تازه ای دارد و آثارش بویژه

 نمایشنامه هایش همواره اساسیترین مسائل زمانه را مطرح می سازد و چه بسا که هرگز کهنه نمی شود.

 شاهد آن اتفاقا همین نمایشنامه شیطان و خداست که در سپتامبر 1968 بار دیگر در پاریس به صحنه

 در آمد و یکی از بزرگترین موفقیتهای تئاتر امروز را بروی ویرانه های تئاتر معروف به پوچی به

 دست آورد. چنین موفقیتی برای هیچ نمایشنامه ی دیگری در زمان ما به دست نیامده است.

 

   درباره ترجمه

زبان نماشنامه در اروپا و خاصه در فرانسه درفرانسه, به خلاف آنچه در ایران تصور می رود,

 زبان محاوره متداول و عامیانه نیست, بلکه اغلب همان زبانی هست که در نوشتن روزنامه و کتاب

 به کار می رود به عبارت دیگر نمایش هرگز با زبان شکسته نوشته یا اجرا نمیشود. کوشش مترجم

 در وهله اول مصروف حفظ امنت بوده و بنابر این در هیچ کجا رعایت زبان عامیانه آنهم زبان عامیانه

 ساختگی و من در آوردی امروز را نکرده است مگر در مورد پاره ای کلمات بسیار متداول کثیرالستعمال

 از قبیل چی کی دیگه آره و بله و جز اینها لیکن سعی داشته  است که ساختمان عبارات و آهنگ کلام از

 زبان گفتگو چندان دور نیفتد تا اگر روزی بخواهند آن را به صحنه در آورند نیازی به تغییر فراوان نباشد.

 

 

بازیکنان

به ترتیب ورود به صحنه

اسقف اعظم                                      کاترین

خدمتکار اسقف اعظم                          فرانتز(Frantz)

سرهنگ لینهارت(Linehart)               سروان شون(Schoene)

هاینتز(Heinz)                                 کارل(Karl)

اشمیت(Schmidt)                            شولهایم(Schulheim)

گرلاخ(Gerlach)                             نوساک(Nossak)

ناستی(Nasti)                                  ریچل(Rietschel)

فوکر صراف(Foucre)                      تتزل(Tetzel)

هاینریش(Heinrich)                         یک پیشنماز

یک زن                                           جذامی

پیامبر                                             هیلدا(Hilda)

اسقف شهر ورمز                              خانم معلم

هرمان(Hermann)                          یک زن جوان

گوتز(Goetz)                                 یک زن جادوگر

   به اضافه انبوه مردم افسران دهقانان و راهبان.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(*)خوانندگان که بخواهند از اندیشه های سارتر و کاربرد آنها در این نمایشنامه آگاهتر شوند می توانند به دو

 کتاب دیگر او با مشخصات ذیل مراجعه کنند: اگزیستانسیالیسم و اصالت بشرترجمه مصطفی رحیمی تهران

انتشارات مروارید سال۱۳۴۴درباره نمایش ترجمه ابوالحسن نجفی تهران کتاب زمان سال۱۳۵۷

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد