اگزیستانسیالیسم

نوشته های پراکنده

اگزیستانسیالیسم

نوشته های پراکنده

چارلز بوکوسکی

درون این

 

در حالی که صورتهای گچی لبخند می زنند

در حالی که خانم مرگ می خندد

آسانسورها از کار میافتد

و مناظر سیاسی محو می شود

در حالی که پسرک پادوی سوپر مارکت لیسانس می گیرد

و ماهی های روغنی طعمه های روغنی شان را تف می کنند

و خورشید پوشیده شده است

این گونه زاده شدیم

درون این

درون این جنگل های محتاطانه

درون دیدرس پنجره های شکسته کارخانه بیهودگی

درون بارهایی که مردم با هم صحبت نمی کنند

درون کتک کاری هایی که به چاقو و هفت تیر کشی می انجامند

درون این به دنیا آمدیم

درون بیمارستان هایی که آنقدر گران اند که مردن ارزان تر

و وکلایی که آنقدر طلب میکنند که مجرم بودن ارزانتر

درون مملکتی که زندانها پر و دیوانه خانه ها بسته اند

آنجا که توده ها ابلهان را به قهرمانانی ثروتمند تبدیل می کنند

درون این به دنیا آمدیم

درون اش قدم میزنیم و نفس می کشیم

به خاطرش می میریم

لال و گنگ می شویم

عقیم

هرزه

محروم

آنقدر ریاح کاری؛تنفر؛خشونت و پوچی در هر انسان متوسط هست که می تواند هر

لشکری را تجهیز کند

و بهترین قاتلها آنان اند که بر ضد قتل وعظ میکنند

و برترین نفرت نزد آنان که وعظ عشق می کنند

و بهترین در جنگ آنان که صلح وعظ می کنند

آنان که خدا را وعظ می کنند محتاجند به خدا

آنان که صلح وعظ میکنند فارغند از صلح

و واعظان عشق عاری از عشق اند

از دانایان بپرهیز

از آنان که همیشه کتاب می خوانند بپرهیز

از آنان که از فقر بیزار یا به آن مغرورند بپرهیز

پرهیز کن از آنان که سریع تحسین می کنند

که در عوض تحسین می خواهند

از آنان که سریع سانسور میکنند بپرهیز

که از آنچه که نمی دانند در هراسند

از آنهایی پرهیز کن که مدام پی جمع اند

که تنها نیستند

از مردو زن متوسط پرهیز کن

از عشق شان پرهیز کن. عشق شان متوسط است

و در پی متوسط

اما نبوغی است در نفرتشان

آنچنان نبوغی است که تو را یا هر کس دیگری را از پای در می آورد

تنهایی را نمی خواهند

عاجز از درک تنهایی

قصد نابودی هر آنچه را می کنند متفاوت با آنها

عاجزازخلق هنر

هنر را درک نمی کنندو

شکست خود در مقام آفریننده را

به پای شکست جهان میگذرانند

عاجز از کامل عشق ورزیدن

عشق تو را ناقص می پندارند

و متنفرت خواهند شد

و تنفرشان کامل خواهد بود

چون الماس درخشان

چون تیغ

چون کوه

چون ببر

چون شوکران

برترین هنرشان

توضیحاتی در مورد فمینیست

می خوام در مورد فمینیسم حرف بزنم. تفکراتی که در مورد اون حرف ها و حدیث های زیادی زده میشه البته تحقیقات خود من هم در موردش خیلی ناچیز هستش و دوست دارم با نظرات دوستانم این اطلاعات ناچیزم رو کمی جامع تر کنم. ببینید دوستان من به این اصل معتقد هستم که آقا جای خودش رو داره و خانوم جای خودش رو. ببینید عین این میشه که یه آقا بخواهد خودش رو شبیه خانوم بکنه شاید بتونه از لحاظ بدنی و رفتار شبیه خانوما بشه ولی مطمئناً از لحاظ روانی و ظرافت فکری-منطقی که در خانومها هستش هیچ گاه نمی تونه شبیه خانومها بشه. این قضیه در مورد خانومها هم صادق هستش. خانومها دارای یک روحیه ظریف واقعا قابل تحسین هستن که این روحیه رو تو هیچ مردی نمیشه یافت مانند خانومهایی هستش که بدنسازی و پاورلیفتینگ کار می کنند تا شبیه آقایون بشن و میشه گفت همشون یه فمینیست هستن. به نظر من هیچ مردی نمی تونه تربیت فرزندان رو همونطور که مادر انجام میده کامل به عهده بگیره همچنان که خانمی نمی تونه کارهای خشن مردانه رو انجان بده. من به هیچ وجه موافق تبعیض نژادی بین آقایون و خانومها نیستم ولی این که یه خانومی بخواهد مثل یه آقا رفتار کنه، یا حقوقی مساوی آقایون داشته باشه هم نیستم همونطور که آقایون حقوقی برابر خانومها ندارن. این تفاوت حقوق در حقیقت در نفس نیست بلکه در عمل هستش و اصل قضیمون یکی. کسی نمی تونه بگه آقایون عیناً همانند خانومها هستن و برعکس. البته در کشور ما این قضیه خیلی عکس کار میکنه.. یعنی خود خانومها خودشون رو ضعیف جلوه میدن و می خوان با این ضعف یه ترحم مجازی از سمت دیگرون جلبشون بشه که باز در حقیقت این مظلوم نمایی تقصیر جامعه هست که خانومها و آقایون رو با فاصله چنیدین سال نوری!!!! از هم جدا کرده طوری که آقایون خودشون رو عقل کل و دیو سه سر میدونن در مقابل خانومها خودشون رو موجودی ضعیف و بی اراده که اراده و تصمیماتشون داخل مجموعه تفکرات آقایون هستش می پندارن... که این تفکرات کاملا غلط که مستقیما به فرهنگ( البته فرهنگ بی فرهنگی) غلط حالا شاید بگم اسلامی بعضی ها ناراحت شن مربوط میشه که خانومها رو از آقایون جدا کرده مربوط میشه و ما الان باید همانند کشورهای غربی با این رخنه ی جدا کننده مبارزه کنیم تا وضع  از اینی که هست بدتر نشه...اما به نظر من نه از طریق فمینیسم. شاید هم من دارم اشتباه می کنم اما این نظر شخصی من هستش. من با این قضه که خانومها از کارهای اجتماعی درگیر نمیشن خیلی کلانجار رفتم تا پاسخی برای خودم پیدا کنم اما تا بحال چنینی امری برام یافته نشده و کسی جواب قانع کننده ای نداده..یه کتاب هستش البته یه مصاحبه از خانوم ویرجینیا وولف که برای فمینیسم ها چهره ای آشنا هستش که سعی میکنم تو پست بعدی بزارم تا این قضیه برامون روشنتر بشه.در هر حال این فرهنگ کاملا غلط اسلامی هستش که خانومهای ایرانی رو خیلی ضعیف و بی اراده بار آورده(البته با عرض پوزش و این که قصد توهینی نیست به خانومها ولی واقعیت اینه که میگم) و تا مشکلی پیش میاد به جای حل و فسل زود از قصیه قسر در می رن و یا گریه می کنن ویا خودشون رو به باد ناسزا می گیرن و دقیقا کارهای هزارو چهرصد سال پیش همسر محترم علی رو انجام میدادن که کاری جز گریه و زاری و شیون بلد نبود.همونطور که می دونید اولین فمینیستها با ظهور حزب ژیروندن انقلاب فرانسه به وجود آمدن و با با ترور ژاکوپنها(گروهی دیگر از فمینیستهای انقلاب فرانسه) از بین رفتنداین گروه خواستاربرابری و حق مالکیت برای زنان متاهل و مجرد بودند. همونطور که میدونید فرانسه رو میشه جایگاه اصلی فمینیست در دنیا دونست چون پایه های اولیه و تحرکات اصلی فمینیستی در اونجا بوده .به نظر شما آزادی زنان بدون رفع مشکل فقر در بین زنان به دردمی خورد؟؟مسلما که نه به همین علت گروهی از فمینیستها به وجود آمدند با نام فمینیست-سوسیالیست که اولین فمینسیت سوسیالیست همان شخصی نیست جز فلورا تریسان فزرند نامشروع از یک پدر اسپانیایی و مادری فرانسوی که کارش هم نقاشی بود. در سال 1843 اگه اشتباه نکنم اتحادیه کارگران را تشکیل داد.فلورا برنامه کاری خود را بر دو اصل استوار کرده بود:1-کارگران تمامی کشورها برای تامین بودجه مشارکت می کنند.2-این بودجه برای ساخت کاخ اتحادیه کارگران که محل وظایف بیمارستان و مدارس و .. بود استفاده میشود و زنان رهایی خود را بدست می آورند.

نوع دیگری از فمینستها هم اکنون وجود دارند که دسته بزرگی از فمینیستها را شامل می شوند با نام فمینیستها هم جنس خواه.کسانی که مستقل از مردان زندگی می کنند و عاشق هم می شوند.یکی از رمان نویسان هم جنس خواه با نام رادکلیف هال در کتاب چاه تنهایی به این نکته که << در کالبدی اشتباهی به دنیا آمده و محکوم به مرگ ابدی در دنیایی پر از عذاب هست >> اشاره کرده است.البته در این میان نباید نقش فمینیستهای سیاه پوست را نادیده بگیریم که بدون آنها فمینیسم به شکل امروزی نبود.....فکر کنم تا اینجا یه آشنایی کلی با فمینیسم داده باشم اگه کسی بخواد باز می تونم بیشتر در مورد انواع فمینیسم و جزئیات دیگر توضیح بدم که برای امروز مناسب ندیدم..

آخر سر هم بگم که من سعی کردم بدون هر گونه نظر شخصی فمینیسم رو تعریف کنم و اگر توهینی به گروه یا شخصی شده مطمئنا قصدی نبوده وپوزش می طلبم و خواستار شنیدن نظرات شما هستم....تا پست بعدی و روز بعدی.......

بر شاخ امید اگر بری یافتمی 

                             هر رشته خویش را سری یافتمی

                             ************

 

تا چند ز تنگنای زندان وجود؟

                             ای کاش سوی عدم دری یافتمی

(خیامی)

                             *************

خیام شناسی قسمت اول

امروز می خوام به قول دوست عزیزم از مغزم بنویسم. می خوام در مورد یکی از شخصیتهای ادبی کشورمون که در موردش ابهامات زیادی هستش کمی صحبت کنم تا موضوع هم برای من و هم برای احیایا خواننده ها کمی روشن تر بشه. قصد دارم درمورد شاعر، منجم، ریاضیدان، قیلسوف و کسی که تقویم خورشیدی رو به شکل امروزی در آورد صحبت کنم.شخصیت مورد نظر البته خیام است.شخصی که میشه گفت تمام ابعاد فکریش ابهام بر انگیز هستش هم اشعارش هم فلسفه هاش!!!! هم شخصیتش و هم زندگیش. حالا چرا گفتم فلسفه هاش... چون خیام شخصی بود هدونیسم(خوش گذران) و نهیلیسم(پوچ گرا) البته اگه این طور هستش نمیدونم چرا تو خیلی جاها از خیام با نام امام و حکیم یاد شده .امروزه اشعار زیادی از خیام در دست نیست ولی با همین تعداد کم رباعی(سبک شعری خیام رباعی یا چهار مصراعی بود)تقریبا بیست یا بیست و چهار تا در دنیا مشهور شده که به طوری که آقای جرالد اگه اشتباه نکنم شعرهای خیام رو به انگلیسی ترجمه کرده و بعدا به چند زبان زنده دنیا ترجمه شده که این ابیات در تمامی دانشگاه های مشهور دنیا از جمله دانشگاه هاروارد و کالیفرنیا و دانشکده ادبی سلطنتی انگلیس!!! تدریس میشه. ولی متاسفانه در کشور با فرهنگ ما این ابیات نه تنها تدریس نمیشه بلکه توسط اساتید گرامی تبلیغ میشه که خیام شخصیت جالبی نداره و اصلا و ابدا دور و بر خیام نرین چون میرین به جهنم....جدا من موندم که این آقایان اساتیدی که ابیات عاشقانه سعدی، نظامی و حافظ رو در اوج تدریس خودشون قرار میدن چطور خودشون رو راضی میکنن به این که از خیام حرفی به میون نیارن؟؟؟؟ خیامی که فرانتس کافکا،ویرجینیا وولف، فردریش نیچه و.... خیلیهای دیگه ازش الهام گرفتن؟؟؟البته یکی رو یادم رفت بگم و مخصوصا نگفتم مرحوم صادق هدایت نویسنده میشه گفت نهیلیست کشورمون که رمان بوف کورش شهرت جهانی داره البته نه تو ایران!!!!(بازم قضیه فرهنگ کشی هستش) حتی هدایت هم از رباعیات خیام خیلی الهام گرفته. نمی خوام اینجا فلسفه نهیلیسم رو به قول دوستان تبلیغ کنم ولی می خوام بگم که مطمئنا خیلی بهتر از اینه که خودمون رو با کلمات قلمبه و سلمبه ای مثل آخرت، بهشت، جهنم و کلمات بی معنی تر دیگه مشغول کنیم و از اینکه کار خوب می کنیم تا به بهشت بریم!!! احساس خوش حالی کنیم....حالا از بحث اصلیم خارج نشم بهتره....از خیام می خواستم بگم.. این شخصیت مرموز که ما اطلاع چندان دقیقی از زندگی و اشعارش نداریم اکنون کمتر از بیست و پنج رباعی داره که جالبه که بعضیها همین تعداد اندک رو به شاعران دیگه نسبت میدن که با توجه به تفکرات و نوشته های خیام همچنین سبک شعری خیام که میشه گفت یکه تازه سبک رباعی همین خیام هستش یک فکر پوچ و بی معنی هستش. از اونجا که همه می دونیم خیام یک ضد عرب محض بود باید بتونیم تشخیص بدیم که رباعی های مذبور مربوط به خیام هستش نه یک شیخ الاسلام...!!!! میدونیم که سبک رباعی سبک سنتی و اصیل ایرانی هستش که حالا به خاطر برخی دلالیل می گن رباعی که چهار تایی هم میگن حالا من نمی خواهم سبک شعر و بحث ادبی کنم چون تا اون حد اطلاعی ندارم. در طی زمان اشعار خیام به علت های مطمئنا قصدی از بین رفتن ولی نمیدونم چرا اشعار عاشقانه و واقعا چرت و پرت سعدی... یا حافظ این بلا سرشون نیومده....مشخص هستش که دست یک عده انسان که چه عرض کنم بهتره بگم عرب وسط بوده که به علت منافع شخصی و...این اشعار رو نادیده می گیرن مطمئن باشید اگه کارهای دیگر خیام مثل علم قوی او در ریاضیات و نجوم و همچنین از همه مهمتر تبیین تقویم امروزی نبود الان خبری از خیام و اشعارش نبود... بلایی که اعراب بر سر فرهنگ و ادب کشور ما آوردن هیچ قوم نا خدایی سر قوم دیگه نیاورده حتی قبایل وحشی آفریقا ...!!!! خیام شخصی نبوده که به این راحتی ها بره زیر بار ظلم اعراب و به همین خاطر اسمی جالب و لقبهای جالبتری دریافت کرده مثل امام، شیخ مشرق و مغرب... جالب هستش که بدونید خیام یک نهیلیست محض بود هر چند بعضی ها میگن یه هدونیسم محض بوده... البته تو ابیاتش به این نکته هم اشاره کرده. خوب میشه گفت خیام یه فرد چند شخصیتی بوده: یک فرد نهیلیست، یک فرد هدونیسم و یک فرد کاملا مذهبی قابل مقایسه با امامان...حالا با توجه به اشعار خیام و گفته های من خودتون تصمیم بگیرین. تو کتابهای دانشگاهی می خونیم که اشعار و تفکرات نهیلیسمی مربوط به خیام نیست در حالی که من با قاطعیت تمام میگم که این اشعار با توجه به زمان و نحوه سبک مربوط به خیام هستن.شاید بی ربط نباشه در این میان بگم که تا اونجا که من میدونم هیچ مراسم بزرگداشتی برای خیام برگزار نشده(البته دقیق نمیدونم و نمی تونم با قاطعیت بگم ولی من تا به حال نشنیدم بزرگداشتی برگزار شده باشه  و این که تو کتبهای دانشگاهی و مدارس هیچ شعری از خیام گنجانده نمیشه شاید یه کار سهوی باشه و مطمئنا سهوی در کار نیست و همه این کارها برای اینه که بگن این رباعیات ناچیز مربوط به خیام نیست و برای از بین بردن خیام هستش. می ترسم اینجوری که پیش میره تا چند سال بعد کسی دیگه خیام رو نشناسه و حتی تقویم رو هم به علی(ع)!!! نسبت بدن...!!!شاید به علی نسبت ندن ولی به کسی دیگه نسبت میدن...

فعلا حرف دیگه ای به این مغز ناچیز من خطور نمی کنه که بگم تو پـسـتهای بعدی سعی می کنم بیشتر در مورد خیام و آثارش توضیح بدم هم چنین نوشتن رونوشت کتاب رو می خواهم بزارم کنار چون به نظرم کسی ارزشش رو نمی دونه البته برای خودم تایپ می کنم و هر کس بخواد میتونم هر قسمتش رو بفرستم ولی تو وب نمی زارم. بیشتر می خواهم در مورد تفکرات نهیلیستی، فمینیسمی و اگزیستانسیالیسمی بنویسم. هر چند شاید این نوشته ها  برای بعضی ها قابل درک نباشه و من رو همچون وبلاگهای دوستان دیگر به باد ناسزا بگیرن ولی بگم که قصد توهین به کسی یا فرقه ای و یا دینی رو ندارم همچنین دوست دارم توهینی در میون نباشه......البت که روابط دوستی در وبلاگ متقابل خواهد بود.......آخر سر هم می خوام چند بیت از خیام بزارم حالا بعضی ها هی برن بگن خیام بده و اینها آثار خیام نیست...البته بعضی ها در بعضی جاها خیام رو به باد ناسزا میگیرن و در بعضی جاهای دیگر از او تمجید می کنن همانند استاد ارجمند ادبیات ما که باید ازشون تشکر کرد......البته خیام این وسط کمتر از آمریکا از استاد معارف ماناسزا نمی شنوه.....

 

یک روز زبند عالم آزاد نی ام              یک دم زدن از وجود خود شاد نی ام

شاگردی  روزگار کردم  بسیار              در کـار جهـان  هنوز  اسـتاد  نی ام.

******

هر ذره که در خاک زمینی بوده است           پیش از من و تو، تاج و نگینی بوده است

گرد از رخ  نازنیــن به آزرم فشـان                      کان هم رخ خوب نازنینی بوده است

*******